شعرگونه هايم براي تو..اشعارسعيد پورتيمور

ساخت وبلاگ

حاج آقا سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ   هرم آفتاب از بالای پرچین مثل کوره آتش بر سر و روی آدمی می بارید. سکوت مرگباری بازار را در خود گرفته بود. تنها چیزی که این سکوت را می شکست صدای وزوز مگسی بود که داخل خلوتی بازار حرکت می کرد.چرخ سیب مهدیه خانم وسط بازار در انتظار دستانی بود که گرد کسادی از آن بردارد. اما کسی در گذر نبود. بازار خالی و خلوت بود. چند دقیقه به ظهر مانده بود. شاید صدای اذان مسجد سربازار می توانست اندک هیجانی با خود بیاورد. اما گوئی خبری از موذن هم نبود. مهدیه که کنار چرخ میوه اش نشسته بود برخاست و با گفتن یک یاعلی به طرف مغازه حاج قربان رفت. چیت جلوی مغازه پائین بود. این یعنی حاج قربان در مغازه است اما پذیرای کسی نیست. مثلاً مشغول استراحت است . مهدیه اعتنائی نکرد و چیت را کنار زد و با صدائی مردانه داد زد : « حاج آقا .... حاج آقا سلام ...... حاج آقا کجائید؟ ». صدای مهدیه چند بار به همین شکل در فضای مغازه پیچید اما کسی جواب نداد. مهدیه هم چیت جلوی مغازه را انداخت و به کنار چرخ میوه اش برگشت. در راه با خودش غرغر می کرد و انگار زبر لب چیزی می گفت. چند دقیقه به همین منوال گذشت که مهدیه متوجه شد از سر بازار حاج قربان دارد به طرفش می آید. از جای خود برخاست و با یکی دو تا سرفه کوچک گلویش را صاف کرد و جلو رفت. وقتی به نزدیکی حاج آقا رسید چادرش را جمع و جورد کرد و با صدائی آمیخته با حیا گفت : سلام علیکم حاج آقاعلیک سلاماومدم مغازه تشریف نداشتینرفته بودم نماز و مگه نمی دونی این ساعت من میرم نماز ؟بله. درسته. حاج آقا جسارتاً اون موضوع درست شد؟نه خانم. نه جانم . من که دیروز حسابی براتون توضیح دادم . عجب داستانی داریم !  & شعرگونه هايم براي تو..اشعارسعيد پورتيمور...ادامه مطلب
ما را در سایت شعرگونه هايم براي تو..اشعارسعيد پورتيمور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nafirpoema بازدید : 38 تاريخ : يکشنبه 25 دی 1401 ساعت: 17:54

عشق را ایل و تباری بود ونیست' href='/last-search/?q=نیست'>نیستخوبی و لطف نگاری بود ونیستبلبلان باغ را در هجر گلنغمه زار و  نزاری بود و نیستدلبری و حسن هم قیمت گرفتعاشقی و انتظاری بود و نیستدر بیابان خموش بی کرانای عجب گرد سواری بود و نیستچشمه عدل و مروّت را دگرجرعه آب خوشگواری بود ونیست بهر تسبیح و عبادت , خلق رارسم و پیمان و قراری بود و نیست نيمه شب محراب دل را در نمازهمت پرهيزگاري بود و نيستدر رثاي قتل آن والاتبارمویه های سوگواری بود ونیسترسم شاگردی و مکتب کهنه شدحرمت آموزگاری بود و نیستروزگاری در سیاست پیشگاناقتدار و افتخاری بود و نیستقهرمان قصه ها را کشته اندرستم و اسفندیاری بود ونیستروزها کوتاه و شب کوتاه ترچرخ گردون را مداري بود و نیستزندگي زندان و زندان , بی فروغخنده اميدواري بود و نيستشد فراموش جهان , فضل و هنراز بزرگان يادگاري بود و نيستریشه خشکیده ست و شاخه بی ثمرباغ را بانگ هزاري بود و نيست از سروش عشق می آید نفیرعشق را ایل و تباری بود ونیست + نوشته شده در جمعه پانزدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 0:5 توسط سعيد پورتيمور - نفير  |  شعرگونه هايم براي تو..اشعارسعيد پورتيمور...ادامه مطلب
ما را در سایت شعرگونه هايم براي تو..اشعارسعيد پورتيمور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nafirpoema بازدید : 81 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 0:43

نسلي ست غریب، نسل پنجاه آشفته و بی قرار و دلسرد نسلي كه به دوره جواني پيري و شكست به كف آورد تاريخ تولّدش عجیب است پائيز هزار و سيصد و درد در كودكي اش اسير گردید تاريخ به جان او چه ها كرد !! اي نسل قدیمی پدرها از نسل شما چه شد ره آورد؟ جز فتنه و انقلاب و آشوب جز مدعیان  پست و نامرد از لطف شما به ما نیامد جز خستگی و غم و دل سرد از سوره نحس تان چه آمد جز آیه وحشت و غم و درد ؟ باشد که عدالت خداوند از نسل شما برآورد گرد   شعرگونه هايم براي تو..اشعارسعيد پورتيمور...ادامه مطلب
ما را در سایت شعرگونه هايم براي تو..اشعارسعيد پورتيمور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nafirpoema بازدید : 257 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 11:23

دردی که باشد از تو به جانم درمان آن به عمر ندانم   محرومم از رخت چه ندانی کز غم چنین خراب جهانم ؟   بحر غمم کرانه ندارد میراث دار درد گرانم   با هرکس از فراق تو گویم رحم آیدش به اشک روانم   بر جان من چه رحم نیاری ؟ عمری ست کز غمت به فغانم   جانم به لب رسيده و افسوس من ترک عاشقی نتوانم   جانم به لب رسید از این عشق عشقي كه گشت آفت جانم   از هجر رویت ای گل بی خار از دست رفت تاب و توانم شعرگونه هايم براي تو..اشعارسعيد پورتيمور...ادامه مطلب
ما را در سایت شعرگونه هايم براي تو..اشعارسعيد پورتيمور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nafirpoema بازدید : 164 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 11:23

من امشب اي صنم ترا رها كنم گره زبخت زار وخفته وا كنم براي عمر رفته گريه سر دهم براي جان خسته ناله ها كنم به سازم ، اين انيس دردهاي دل براي دردهاي دل نوا كنم هواي دل گرفته از غبار شب دلي چنين گرفته چون دوا كنم؟ چگونه سركنم شبي چنين غمين؟ چگونه خود ز دست غم رها كنم؟ ميان ما هزار سال فاصله من اين ستم چرا به خود روا كنم؟ من از چه دردوخستگي به جان كشم؟ چرا ز داغ عشق ناله ها كنم ؟ چرا تو مست وصل ديگران ومن دعا براي وصلت از خدا كنم؟ چرا شوم غمين درد دوريت به گريه درد دوريت دوا كنم ؟ به جان رسيدم از غمت تو بي خبر ز حال من ،چرا به خود جفا كنم ؟ چرا براي ديدنت ب شعرگونه هايم براي تو..اشعارسعيد پورتيمور...ادامه مطلب
ما را در سایت شعرگونه هايم براي تو..اشعارسعيد پورتيمور دنبال می کنید

برچسب : غزل وداع حافظ,غزل وداع,شعر غزل وداع,غزل وداع با محرم,غزل وداع با ماه رمضان, نویسنده : nafirpoema بازدید : 158 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 11:23

با هر نگه, دوباره غمم تازه می شود                                                در انتظار        با هر شنیدن صدای کسی, محو در غبار                                                غمناک می شوماین روزها دلم        چون شیشه بلور                با هر بهانه می شکند                         ........... از رخ تو دور شعرگونه هايم براي تو..اشعارسعيد پورتيمور...ادامه مطلب
ما را در سایت شعرگونه هايم براي تو..اشعارسعيد پورتيمور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nafirpoema بازدید : 269 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 11:23

پري من كه جان ودل فدائي وفاي تو چرا غمين نشسته اي ؟ فداي اشك هاي تو نبينمت چنين غمين انيس لحظه هاي من نخواهم اين غم نهان به روي شانه هاي توتو از چه دل شكسته اي فداي قلب عاشقت؟ چرا دگر نمي رسد صداي خنده هاي تو؟ ‹‹نه سايه دارم ونه بر›› تو سايه وبري مرا تمام هستي مني، وجود من براي تو مباد خانه دلم زمهر روي تو تهي هميشه خانه دلم براي تو ، سراي تو قرار وخواب من توئي، شراب ناب من توئي شراب ناب كي رسد به لذت لقاي تو؟ غرور من، سرور من، شرار شعر و شور من نواي ساز من چه خوش برآيد از براي تو ! ز روزگار راضيم كه روزگار من شده چنين عزيز و ماندني زعهد ديرپاي تو ت شعرگونه هايم براي تو..اشعارسعيد پورتيمور...ادامه مطلب
ما را در سایت شعرگونه هايم براي تو..اشعارسعيد پورتيمور دنبال می کنید

برچسب : پري من,من پري كوچك غمگيني,من پري كوچك غمگيني را,منتظران پري,بري باخ منصور,پري دريايي در منطقه چابهار,من پري كوچك,پري منوپوز,منزل پري زنگنه, نویسنده : nafirpoema بازدید : 234 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 11:22